شنبه، مهر ۱۳، ۱۳۸۷

عید در مزار شریف

این روزها مزار هستم. مزار شریف.
خیلی چیزها دیدم.
خیلی چیزها شنیدم.
اما وقت نیست که بنویسم.
بامیان که رفتم همه را مینویسم ( البته اگر یادم نرفت. )

۲ نظر:

Saki گفت...

بتول جان حتما بنویس. من بی صبرانه منتظرم. چون خودم را جای تو می گذارم تا با آنچه تو داری تجربه می کنی افغانستان را ببینم و بشناسم. من منتظرم.

زهرا گفت...

سلام بتول عزیز
همیشه متظرم ببینم چه مینویسی،از هر چه که میبینی مخصوصا حالا که کمتر میشود بشینیم و از هر دری بگوییم دلم برای حرفهایمان تنگ میشود همیشه