دوشنبه، اردیبهشت ۰۶، ۱۳۸۹

مدتی این مثنوی تاخیر شد...

پس از رفت و آمدها و سفر های بسیار بالاخره به شهر و دیار خود بازگشتیم. قصه سفرها را بعدا می نویسم.
بامیان روز به روز زیباتر می شود. همه جا سبز شده . حالا یا زمین کشت و کار مردم است یا درخت ها و علف ها خودرو که هر جا دلشان خواسته در آمده اند و زیبایی را بیشتر کرده اند.
ماه ثور است و هنوز کمی سرما در بامیان موجود می باشد.
بعضی خانواده ها هنوز بخاری ها را جمع نکرده اند و سیاهی و دود هنوز پابرجاست.
فعلا این را داشته باشید تا بعد!
بر می گردم...