دوشنبه، اردیبهشت ۲۷، ۱۳۸۹

هر سال همین وقتها ...


باز بهار آمد و همراه با بهار این فصل زیبا، تهاجم وحشیانه نیروهای مسلح کوچی نما به بهسود هم از سر گرفته شد. کم کم این تهاجم ها و حملات تبدیل به قسمتی از تقویم شده است و همگان چنان به آن نگاه می کنند که گویی باید باشد. اما چرا؟
آیا این حق آنها است که هر وقت دلشان بخواهد به کشت و کار مردم بهسود حمله کنند ، خانه های شان را آتش بزنند و جان شان را بگیرند و بعد آب از آب تکان نخورد .زمان بگذرد و سال بعد باز همین آش و همین کاسه. نکند آنها و دولت و تمامی مجامع بین المللی این را حق آبا و اجدادی این افراد کوچی نما می دانند که از کسی صدایی بر نمی خیزد.
به آنها سلاح داده می شود. امنیت شان تضمین است ، پس چرا آتش نزنند ؟ چرا غارت نکنند؟ چرا نکشند؟ مگر کسی از آنها پرسان میکند چرا؟ این زندگی مردان و زنان و کودکان بهسود است که تاراج می شود ، آتش می گیرد ، دود می شود.
از همه مسخره تر حرفهای سخنگوی وزارت داخله در این زمینه است که وقتی درباره مساله بهسود و کوچی ها از او می پرسند می گوید این یک مسآله سیاسی و قومی است و پلیس حق دخالت در آن را ندارد. این حرف یعنی هر پشتونی خواست هرچه هزاره و تاجیک و ازبک بکشد مساله قومی است و دولت نباید دخالت کند. تاجیک ها دیگر اقوام را بکشند مساله سیاسی است کسی گپ نزند. ... اما این یک فاجعه انسانی است نه قومی و نژادی!
...
فردا در اعتراض به حمله طالبان کوچی نما و بی توجهی دولت به این مساله در بامیان مظاهره ای برگزار خواهد شد. اما بعید می دانم این مظاهره ها و قطعنامه ها گوش کر و چشم کور دولتمردان را باز کند.
هر سال این برنامه تکرار می شود ، صدها خانه به آتش کشیده می شود، هزاران نفر بی سر پناه و آوراه می شوند ، ده ها نفر کشته می شوند اما کو گوش شنوا؟
این قصه، قصه یکی دو سال نیست. قصه سال ها و قرن ها استبداد و بیداد گری است که هنوز بر گرده ما سوارند و بعضی از دوستان روشنفکر دم از وحدت ملی می زنند.
(عکس ها از اینترنت)







۱ نظر:

زواری گفت...

سلام خانم مرادی. ظرفیت مردم ما برای اقدام کم نیست اما متاسفانه یا تدبیر نداریم یا تدابیر احساسی می اندیشیم. فعلا از همه چیز ضرورتر ، دلگرم ساختن مدافعین و رساندن صدای مظلومیت انان به دیگران است.