دوشنبه، بهمن ۱۸، ۱۳۸۹

برشی از زندگی

خارجی - روز - بازار بامیان
یک روز سرد زمستانی . برف در حال باریدن است. مردی میانه سال و لاغر اندام بوجی بر پشت به طرف خانه خود می رود.
پس از چند روز تحمل سرما ، مرد با تمام آنچه در جیب خود داشت یک بوجی زغال می خرد ، بوجی را بر پشت خود می گذارد و راه طولانی بازار تا خانه را با پای پیاده اما با اشتیاق طی میکند.
...

چهارشنبه، بهمن ۱۳، ۱۳۸۹

...

چند وقت پیش از بامیان به طرف کابل می رفتیم. درمنطقه باغ افغان در ولسولی شینواری ولایت پروان پولیس موتر ها را متوقف می کرد. موتر ما هم ایستاد. بعد از پرس و جو فهمیدیم که ماینی در جاده کار گذاشته اند که ما باید تا خنثی شدن یا انفجار ماین همان جا بماندیم. یک رنجر پولیس در نزدیکی ماین ایستاده بود و از پولیس دیگری خبری نبود. موترهای زیادی قبل از ما آمده بودند و موترهای زیادی هم بعد از ما آمدند و همه توقف کرده بودند. گفتند باید نیروهای آمریکایی از بگرام بیاید تا ماین را خنثی کند. ما هم نشستیم و حساب کردیم تا آمریکایی ها با آن کش و فش همیشگی شان از بگرام به اینجا برسند شب شده و ما شب همین جا هستیم.
سرنشینان موتر ها همه بیرون آمده بودند و این طرف و آن طرف می گشتند. آفتاب کمرنگی روی زمین پخش بود اما هوا سرد بود. بعد از گذشت یکی دو ساعت سه رنجر پولیس دیگر هم آمدند و ظاهرا یک موتر ماین پاکی هم آمده بود. بعد از مدتی مشورت آنها تصمیم گرفتند که ماین را منفجر کنند. ظاهراً از امریکایی ها خبری نبود. موتر ها را از منطقه ماین گذاری شده دور کردند.
مهدی و یاشار در بیرون از موتر در هوای آزاد چکر می زدند و من داخل موتر با موبایلم موسیقی گوش می کردم که ماین انفجار داده شد.
بعد از انفجار ماین بعد از سه و نیم ساعت توقف به موترها اجازه عبور داده شد. پولیس سعی داشت به عبور موترها نظم بدهد چون در آن طرف هم موترهای زیادی منتظر بودند تا به این طرف بیایند.
ده دقیقه از حرکت ما از منطقه ماین گذاری شده گذشته بود که آمریکایی ها را دیدیم که به آن طرف می رفتند تا ماین گزارش داده شده را خنثی کنند.
این ماجرا سئوالاتی را در ذهن من بوجود آورد: چه کسی آن ماین را گذاشته و چه وقت گذاشته که حدود ساعت 10 صبح موترها را توقف داده اند؟آن ماین حتما در روز روشن گذاشته شده بوده است. چه کسی و چگونه حضور ماین را متوجه شده است که به نیروهای امنیتی و پولیس خبر داده است؟
سئوال مهم: چگونه در 2014 که آغاز خروج نیروهای خارجی اعلام شده است می شود تامین امنیت و همه چیز دیگر را از نیروهای داخلی انتظار داشت؟؟!


قبل از انفجار ماین



بعد از انفجار ماین

سه‌شنبه، دی ۱۴، ۱۳۸۹

یاشار و نقاشی

پسرم یاشار علاقه عجیبی به نقاشی کشیدن دارد. دائم قلم و خودکار در دستش است و می خواهد که نقاشی بکشد. در دفتر سفید ، روی کتاب یا هر چه که در دسترسش باشد. خوشبختانه هنور روی دیوار چندان هنرنمایی نکرده است .
او علاوه بر اینکه خودش نقاشی کشیدن را دوست دارد ما را هم وادار به نقاشی می کند.



دوشنبه، دی ۰۶، ۱۳۸۹

پای پیاده با دستبند

زمستان پارسال از شهر جدید بامیان به طرف خانه می آمدم که چند نفری را دیدم از رو به رو می آیند. دو مرد که دست هایشان به یکدیگر دستبند زده شده بود پیشاپیش و دو عسگر هم به دنبال آنها. اول خوب متوجه نشدم اما بعد فهمیدم آن دو نفر دو متهم بودند که با پای پیاده آن هم چپلک به پای از محبس تا محکمه را می روند و باز بعد از جلسه محکمه ، پس به محبس بر می گردند .
در ملأ عام دستبند به دست از پیش چشم ده ها نفر می گذرند و برای هیچ کس مهم نیست که اینها متهم هستند یعنی هنوز جرم شان ثابت نشده و ممکن است بی گناه باشند.
و این ماجرا تا به حال ادامه دارد.
گور پدر کرامت انسانی !

...

سه‌شنبه، مهر ۲۰، ۱۳۸۹

؟؟؟

امروز صبح برای تمدید پاسپورتم به قوماندانی امنیه بامیان، مدیریت پاسپورت رفتم. در همان ابتدا گفتند که مدیر پاسپورت نیست و به کابل رفته است. گفتم اگر او نباشد نمی شود؟ گفتند نه . گفتم چه وقت می آید ؟ گفتند تازه امروز رفته و تا دو الی سه هفته دیگر بر نمی گردد. گفتم خوب این که نمی شود .باید معاونی، جایگزینی، چیزی داشته باشد تا کار مردم را راه بیندازد. گفتند دولت برای مدیریت پاسپورت فقط یک نفر را مکلف کرده و کس دیگر نمی تواند وظیفه او را انجام دهد.
به نظر شما اگر یک نفر به صورت عاجل پاسپورت کار داشته باشد یا بخواهد پاسپورتش را تمدید کند باید چه کارکند؟
...

دوشنبه، مرداد ۲۵، ۱۳۸۹

کمپاین انتخابات و قسم امام زمان

یکی از کاندیداهای محترمه ولایت بامیان در ولسی جرگه از شگرد جالبی برای بدست آوردن رأی استفاده می کند. این کاندید محترمه به نقاط مختلف ولایت سفر می کند ، زنها را جمع می کند و پس از صحبت های ابتدائی و میانی و نهائی آنها را به امام زمان قسم می دهد که به او رأی بدهند. از آنجائی که مردم ما هنوز همه چیزشان دین و ایمان و امام شان است سخت ،به قسم خود پایبند هستند .
کاندیدای محترمه بعدی که به همان نقاط مختلف می رود بعد از گفتگو با خانم های منطقه از آنها می خواهد که در انتخابات به او رأی بدهند اما با این جواب روبرو می شود: بخشش باشد! فلانی ما را به امام زمان قسم داده که به او رأی بدهیم. باشد ان شالله دفعه بعد به شما رأی می دهیم!!!!
...



سه‌شنبه، تیر ۲۹، ۱۳۸۹

جواز اسلام

در جمعی از دوستان نشسته بودیم.چای بود و گپ بود و از هر در سخن زدن. دوستی گفت راستی شنیدید فلانی (نفر یکی از چهره های مطرح در سطح کشور بود) رفته بالای زنش زن گرفته ؟ تقریبا هم همه می دانستند به جز من . و بعد هر کس فحشی نثار طرف کرد که چرا این آدمها این طوری هستند. تا به جایی می رسند. زن دوم و زن سوم و ... که ناگهان از میان جمع دوستی دارای فوق لیسانس علوم سیاسی و کمی نفوذ اجتماعی بلند شد و گفت چه اشکال دارد . حق اش است. اسلام تا چهار تا را اجازه داده .این خانم این را گفت و دهان ما از تعجب باز ماند. دیگران شروع کردند به تبصره و ماده و فقره که زن بر علیه زن گپ می زند و ...
...