دوشنبه، خرداد ۲۴، ۱۳۸۹

جرگه صلح (3)

با آنکه عده زیادی از هر طرف داد وحدت ملی می زنند و به نام ما و به کام خود کار می کنند اما آنچه در جرگه صلح دیده می شد هیچ نشانی از این شعار سمبولیک نداشت. از بین 1600 نفر شرکت کننده بیش از 1000 نفر آن را افراد یک قوم خاص تشکیل می داد و کمتر از 500 نفر از اقوام درجه دو و درجه سه و ...
با آنکه در قانون اساسی دو زبان دری و پشتو به عنوان زبان رسمی شناخته می شود اما در بیشتر کمیته ها زبان غالب پشتو بود علت هم واضح است چون 80 درصد بیشتر کمیته ها پشتو زبان بودند و عجیب تعصبی روی زبان خود داشتند.
از آنجایی که در شرایط انتخاب رئیس کمیته و منشی کمیته شرط اصلی بلد بودن هر دوزبان دری و پشتو قرار داده شده بود از بین 28 کمیته رئیس 25 کمیته از پشتو زبانان و 3 کمیته از دری زبانان بود.
حال، تو خود حدیث مفصل بخوان ...

۳ نظر:

کریمه ملزم گفت...

سلام دوست عزیز .دست نوشته های تان را خواندم و از حدیث مفصل جنین بر می اید که چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است بلاخره به همه واضح شده که قوم پرستی خویش خواهی محله داری قبیله خواهانی همه و همه امروز به اوج خود رسیده انچه بسیار بپرد سقوط او حتمی است بلند پروازی سوقط حتمی دارد.

پرنسس گفت...

روزی یکی از دوستان ضحاک از او پرسید چرا این جوانان کشورت را خوراک مارانت می کنی؟ وضحاک در جواب گفت: من این نمیخواستم اما بدان من نتیجه اعمال خودشانم.
دوست عزیزم بتول جان مطمئن باش هر برنامه ای که برای ما چیده شود بازتاب سکوت خودمان است و بس.

rafiqpoor گفت...

خانم محمدی
اینکه چیزی عجیب نیست.آنها همین شکلی اند که ما بدبختی داریم ورنه............خیلی وضع ما ازاین که هست بهتر می بود. همین تمامیت خواهی مارا بیچاره کرده