چهارشنبه، اردیبهشت ۱۵، ۱۳۸۹

باز باران ، با ترانه ...

این روزها باران های بامیان آدم را یاد شمال ایران می اندازد . (البته کمی خشمگین تر)
تقریبا هر روز ساعت دو به بعد، بعد ازظهر کم کم آسمان سیاه می شود و بعد ناگهان و باشدت شروع به باریدن می کند.قطره های باران تند تند و با شتاب بر زمین می افتند و کم کم قطره ها تبدیل به دانه های درشت ژاله (تگرگ) می شوند. بعد از چند دقیقه ژاله ها تبدیل به باران می شوند و بعد از چند دقیقه باران قطع می شود.
این تقریبا برنامه هر روز آسمان مرکز بامیان است.
این باران برای کشاورزانی که گندم کاشته اند شادی بخش است اما برای مردم بسیاری از مناطق چندان خوشحالی ندارد.
در دره اژدر سیل ناشی از باران های اخیر نل (شیر) های آبی که سر هر سه چهار کوچه بود را از بین برده و خساراتی دیگر نیز به بار آورده است.
در ولسوالی های پنجاب و ورس و کهمرد و سیغان بامیان و اشترلی دایکندی هم سیل خرابی های زیادی به بار اورده است.
بهار است وآب شدن برفها و بارندگی و امکانات کم و بی توجهی نهادهای دولتی و سیل زدگی و خسارت به جان و مال مردم.


پیش از باران:



پس از باران :









دوشنبه، اردیبهشت ۰۶، ۱۳۸۹

مدتی این مثنوی تاخیر شد...

پس از رفت و آمدها و سفر های بسیار بالاخره به شهر و دیار خود بازگشتیم. قصه سفرها را بعدا می نویسم.
بامیان روز به روز زیباتر می شود. همه جا سبز شده . حالا یا زمین کشت و کار مردم است یا درخت ها و علف ها خودرو که هر جا دلشان خواسته در آمده اند و زیبایی را بیشتر کرده اند.
ماه ثور است و هنوز کمی سرما در بامیان موجود می باشد.
بعضی خانواده ها هنوز بخاری ها را جمع نکرده اند و سیاهی و دود هنوز پابرجاست.
فعلا این را داشته باشید تا بعد!
بر می گردم...

سه‌شنبه، بهمن ۲۷، ۱۳۸۸

تولدم مبارک!

شنبه تولدم بود . هدیه هایی گرفتم که فراموش نخواهم کرد.
اول از همه که مهدی نبود و من و یاشار و فاطمه در کابل تنها بودیم. ( چون مهدی موقع سال تحویل با ما نبوده در تمام مواقعی که باید با هم باشیم با ما نیست. چه بد!)
دوم: به خاطر کاری باید می رفتیم شهر دیگری و کار اداری ما در آن شهر فقط دوشنبه ها اجرا می شد که روز شنبه شنیدم دوشنبه رخصتی است و همه ادارات و دفاتر تعطیل می باشد که حسابی حالم گرفته شد. در واقع عصبانی شدم چون ما یک هفته تمام در کابل مانده بودیم به خاطر این دوشنبه لعنتی که شنیدن این خبر دومین هدیه تولدم بود.
سوم: بعد از ظهر همان روز کیف پولم که در آن 4000 افغانی و مقد اری پول خرد بود گم شد و هدیه بعدی را گرفتم .
چهارم : با کسی قرار داشتم که برای انجام کار مهمی به یکی از وزارتخانه ها برویم اما بعد از رفتن به محل قرار و مدتی ایستادن و تلفن زدن که بابا کجایی چرا دیر کردی طرف جواب می دهد ببخشید من الان نمی توانم بیایم کار دارم .قرار ما باشد برای وقتی دیگر و چنین شد که هدیه بعدی را از دوستم گرفتم.
هدیه آخر را پسرم یاشار به من داد. آن شب نمی دانم چه اش شده بود که تمام شب تا صبح جیغ زد و گریه کرد.

پ.ن: البته تشکر از همه دوستانی که به شکل های مختلف تولدم را تبریک گفتند.

شنبه، بهمن ۱۰، ۱۳۸۸

کنفرانس لندن و ...

کنفرانس لندن تمام شد. و قرار است به زودی طالبان بر سر کار بیاید. هاهاهاهاهاها!
این همه آدم با این همه دبدبه و کبکبه و صرف هزینه های گزاف رفتند لندن و نشستند دور هم تا آخرش به این نتیجه برسند که نام بزرگان طالبان از لیست سیاه حذف شود بعد هم با ادب و احترام و تعظیم و تکریم بیایند بنشینند در صدر مجلس و پدر ما را در بیاورند.
این همه کشته و خون وجنگ و خرج و پول و انتحاری و طرح مذاکره و آشتی و ... برای آغاز دوباره دورانی بدتر از امروز.
همه ما می دانیم که نه دولت و نه کشورهای کمک کننده خارجی خواستار بهبود اوضاع نیستند. دولت و در رأس آن کرزی به منافع خود و قوم خود می اندیشد و کشورهای خارجی به منافع خود.
و بدا به حال کسی که کس ندارد.

چهارشنبه، بهمن ۰۷، ۱۳۸۸

برف آمد!

بالاخره بعد از ادای نمازهای استسقا و دعاها و توبه های بسیار خدا از قار خود شیشت و کمی رحمت خود را برای ما فرستاد.
دیشب بعد از کمی سرما که معمولاً نشان گر آغاز بارش است دانه های سفید برف لطف کردند و بر زمین نشستند. بارش زیاد نیست اما خدا کند در روزهای آینده بیشتر شود. تا سال آینده سال خشکی و قحطی نباشد.
برف هنوز می بارد ، کم می بارد اما می بارد آن هم با چه نازی!!!

سه‌شنبه، دی ۲۹، ۱۳۸۸

حاکمیت ملی یا حاکمیت قومی؟؟!


دیروز دوشنبه 28 جدی 1388 مردم بامیان در تظاهراتی مسالمت آمیز خواهان پایان تبعیض و پرهیز از هر گونه معامله گری سیاسی شدند.
در حدود هزار نفر از شهروندان بامیان با حمل پلاکاردها و سر دادن شعار از مقابل مسجد رهبر شهید حرکت کرده و پس از گذشتن از بازار مقابل دفتر کمیسیون حقوق بشر توقف کرده و پس از قرائت بیانیه به سوی دفتر یونامای بامیان حرکت کرده و خواسته های خود را بیان کردند.
مردم بامیان ضمن انتقاد از رئیس جمهور و نمایندگان پارلمان خواستار پرهیز از هرگونه تبعیض قومی ، زن ستیزی و معامله گری سیاسی شدند.
توضیح بیشتر را می توانید در جمهوری سکوت بخوانید و ببینید.

یکشنبه، دی ۲۰، ۱۳۸۸

باز هم مغاره نشینان

امروز یکشنبه 20 جدی 1388 کنفرانسی در حمایت از حقوق بشری مغاره نشینان در بامیان برگزار شد. این کنفرانس توسط کمیسیون حقوق بشر بامیان دایر گردیده بود. هدف از این کنفرانس اتخاذ تدابیری برای رهایی مغاره نشینان از وضعیت فعلی و تسهیل دسترسی آنان به امکانات اولیه زندگی بود.
این کنفرانس که داکتر سرابی والی بامیان و بیشتر روسای دولتی و نمایندگان موسسات خارجی و تعدادی از نمایندگان مغاره نشینان در آن شرکت کرده بودند با فشرده گزارش تحقیقی کمیسیون حقوق بشر آغاز گردید و بعد از آن با نمایش مستندی از زندگی مغاره نشینان به طرح مشکلات آنان پرداخته شد.
سپس والی به صحبت در این زمینه پرداخت و بعد از آن در نشست با نمایندگان ریاست ها و موسسات خارجی به حل بعضی مشکلات مغاره نشینان پرداختند.
یکی از مسائلی که والی مطرح کرد ایجاد شهرکی برای مهاجرین بود که درصد بالایی از آنها در مغاره ها زندگی می کنند . دو منطقه برای ایجاد این شهرک پیشنهاد شده است که در دست بررسی است. هر دوی این مناطق از بی آبی رنج می برند.
دو سال قبل شهرکی ایجاد شده بود دردشت قشقه در نزدیکی شش پل بامیان که در آستانه افتتاح بود که وزیر معادن وقت (ابراهیم عادل) به بامیان آمد و آنجا را محل مناسبی برای فابریکه (کارخانه) ذوب آهن تشخیص داد اما پس از گذشت دو سال نه خبری از ذوب آهن است و نه شهرک .
در آخر هر کدام از ریاست ها و موسسات وعده هایی در جهت حل مشکلات مغاره نشینان دادند که امیدوارم به تحقق بپیوندد.