دیروز در وبلاگ سرور جوادی مطلبی را خواندم با عنوان هوای پادشاه گردشی که با توجه به هوای این روزهای کابل و اوضاع جاری در کشور و پیوند آن با افسانه هایی که در کودکی شنیده است سقوط این حکومت را دور نمی بیند.
این روزها هوا در بامیان هم به گونه ای دیگر است. دیگر از آن طراوت و پاکی هوا در بامیان خبری نیست.کوه ها دیده نمی شوند و همه چیز غبار گرفته و تار است. به هر چیز که کمی دور تر است نگاه می کنی مبهم و تاریک به نظر می رسد.خاک باد است و همه چیز غبار آلود به نظر می آید.
یادم نمی آید که بامیان این گونه هوا هم داشته باشد. این روزهایش بسیار تر و تازه بودند و سرشار از هوای پاک. حالا چه شده است که هر طرف نگاه میکنی یک لایه خاک بر همه چیز نشسته است و از آن آفتاب روشن و صریح خبری نیست؟؟!
اگر پادشاه گردشی است یا هر چیز دیگر فقط امیدوارم از کرزی به ملا عمر گردش نکند.
خدایا خیر!
...
این روزها هوا در بامیان هم به گونه ای دیگر است. دیگر از آن طراوت و پاکی هوا در بامیان خبری نیست.کوه ها دیده نمی شوند و همه چیز غبار گرفته و تار است. به هر چیز که کمی دور تر است نگاه می کنی مبهم و تاریک به نظر می رسد.خاک باد است و همه چیز غبار آلود به نظر می آید.
یادم نمی آید که بامیان این گونه هوا هم داشته باشد. این روزهایش بسیار تر و تازه بودند و سرشار از هوای پاک. حالا چه شده است که هر طرف نگاه میکنی یک لایه خاک بر همه چیز نشسته است و از آن آفتاب روشن و صریح خبری نیست؟؟!
اگر پادشاه گردشی است یا هر چیز دیگر فقط امیدوارم از کرزی به ملا عمر گردش نکند.
خدایا خیر!
...