یکشنبه، دی ۰۸، ۱۳۸۷

وای به روزی که ...


از آنجایی که در یک دفتر حقوقی کار می کنم معمولاً یا پرونده های حقوقی زیادی سر و کار دارم. در میان پرونده ها گاهی چشمم به پرونده هایی می خورد که واقعاً عجیب است. وقتی می گویم عجیب یعنی برای من عجیب است ، شاید آنهایی که احتمالاً با سیستم عدلی قضائی افغانستان آشنایی دارند این گونه موارد را بسیار عادی بدانند.
مردی مظنون به قتل مدت سه سال است که در محبس به سر می برد. هنوز جرمش ثابت نشده است و هیچ مدافع و وکیلی ندارد تا کارش را یک سره کند. یا جرمش ثابت شود و برایش حکم ببرند و این سالها پای مجازاتش حساب شود یا بی گناه شناخته شود و از محبس بیاید بیرون. همان طور بلاتکلیف دارد روزهای عمرش را سپری می کند و احتمالا تا به خودش بیاید می بیند که عمرش به صد رسید و جرمش ثابت نشد.
مدتی بعد مورد مشابه دیگری هم بین پرونده ها مشاهده شد. جرمی کوچک تر اما از سال 85 تاکنون در محبس ، بی هیچ اثبات جرمی و باز همان بلاتکلیفی و ...
خدا می داند چند مورد دیگر در کجا و کجا و کجا ....

- چه کسی پاسخگوی روزهای رفته ی این افراد خواهد بود؟

۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام
در این وطن از این مسایل بسیار زیاد است . هنوز به نظر من باید این بنده خدا شکر کند که تاهنوز آویزانش نکرده اند .
بیشتر از دو سال قبل با یکی از رسانه ها کار می کردم و با خبر شدم که در یکی از زندان های کابل به جای قاتل، یک معتاد بیچاره را که در حالت غیر طبیعی از وی اقرار گرفته بودند، اعدام کرده اند .

به همین راحتی

وقتی طالبان هر روز انسانهای بی گناه را می کشد و بعد کرزی می گه بیایین مذاکره کنیم یعنی چه ؟

یعنی هیچ معیاری در این مملکت نیست ، هیج معیاری .