امسال سومین جشنواره راه ابریشم در حالی برگزار شد که همه از اوضاع امنیتی مسیر کابل-بامیان شکایت دارند و هوای بامیان هم رو به سردی گذاشته است. اما هیچ کدام از این دو عامل مانع از شورو اشتیاق مردم برای شرکت در این جشنواره نشده بود.
مردم علاقه مند به موسیقی با شنیدن نام صفدر توکلی و حمید سخی زاده و علی دریاب از نقاط دور و نزدیک بامیان خود را به استادیوم شهید مزاری رسانیده بودند تا از سه شب دمبوره و آواز لذت ببرند.
امسال هم چون دو سال گذشته،بامیان سه شب میزبان نام آوران موسیقی هزارگی و نوای دمبوره شان بود.
شب اول پنجشنبه 25 سنبله،نیم برنامه به سخنرانی افتتاحیه گذشت که هوای نسبتاً سرد و سخنرانی های متعدد و خراب شدن سیستم صدا من و بسیاری دیگر را از جا بلند کرد و نتوانست به دیدن ادامه برنامه تشویق کند.
روز دوم در بند امیر برنامه بازی های محلی برگزار شد که جالب و هیجان انگیز بود اما باز هم به دلیل سردی هوا جمعیت تماشاچی به نسبت سال گذشته بسیار کم بود.
شب دوم هم که بنا به گفته محمد ظاهر نظری شب موسیقی بود و جماعت علاقه مند به آرزوی شان رسیدند و صفدر توکلی و سخی زاده و علی دریاب و دیگران خواندند و خواندند.
روز شنبه هم مسابقه بزکشی در حوض شاه یکاولنگ برگزار شد که من نرفتم.
شب آخر که ابتدایش بسیار خسته کننده بود و دائم تقدیرنامه و تشکر و سپاس رد و بدل شد اما کم کم برنامه اوج گرفت و خوانندگان به وعده هایشان عمل کردند و تا 11 شب دمبوره زدند و خواندند. (جای کسانی که نبودند خالی ! واقعا خوش گذشت!)
و مثل هر سال نمایشگاه صنایع دستی هم برقرار بود و مردم می دیدند و می خریدند و می خوردند. بولانی پزی و چیپس پزی به صورت تولید به مصرف و بساط چای و جگر هم فراهم بود.
ورود در روز آخر به صورت بلیطی شده بود که هر بلیط 10 روپیه فروخته می شد که به نظر من ایده بدی نبود اما مانع ورود علاقه مندانی میشد که 10 روپیه خرج یک وعده نان شان است.
امسال هم چون دو سال گذشته،بامیان سه شب میزبان نام آوران موسیقی هزارگی و نوای دمبوره شان بود.
شب اول پنجشنبه 25 سنبله،نیم برنامه به سخنرانی افتتاحیه گذشت که هوای نسبتاً سرد و سخنرانی های متعدد و خراب شدن سیستم صدا من و بسیاری دیگر را از جا بلند کرد و نتوانست به دیدن ادامه برنامه تشویق کند.
روز دوم در بند امیر برنامه بازی های محلی برگزار شد که جالب و هیجان انگیز بود اما باز هم به دلیل سردی هوا جمعیت تماشاچی به نسبت سال گذشته بسیار کم بود.
شب دوم هم که بنا به گفته محمد ظاهر نظری شب موسیقی بود و جماعت علاقه مند به آرزوی شان رسیدند و صفدر توکلی و سخی زاده و علی دریاب و دیگران خواندند و خواندند.
روز شنبه هم مسابقه بزکشی در حوض شاه یکاولنگ برگزار شد که من نرفتم.
شب آخر که ابتدایش بسیار خسته کننده بود و دائم تقدیرنامه و تشکر و سپاس رد و بدل شد اما کم کم برنامه اوج گرفت و خوانندگان به وعده هایشان عمل کردند و تا 11 شب دمبوره زدند و خواندند. (جای کسانی که نبودند خالی ! واقعا خوش گذشت!)
و مثل هر سال نمایشگاه صنایع دستی هم برقرار بود و مردم می دیدند و می خریدند و می خوردند. بولانی پزی و چیپس پزی به صورت تولید به مصرف و بساط چای و جگر هم فراهم بود.
ورود در روز آخر به صورت بلیطی شده بود که هر بلیط 10 روپیه فروخته می شد که به نظر من ایده بدی نبود اما مانع ورود علاقه مندانی میشد که 10 روپیه خرج یک وعده نان شان است.
...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر