یکی از شرکت کنندگان جرگه نمایشی و سمبولیک صلح بودم. بیش از آنکه متن جرگه برایم مهم باشد حواشی را تعقیب می کردم. می خواهم در دیدن این حواشی شما را هم شریک سازم.
روز اول:
بعد از ثبت نام و کش وفش های آن برای غذاخوردن به غذاخوری دانشگاه پولی تخنیک کابل رفتیم. خانم های زیادی از ولایات دور و نردیک افغانستان آمده بودند. دور میزی همراه با چند خانم که هیچ نمی شناختم نشستیم.
هنگام غذاخوردن متوجه خانمی تقریبا 50 ساله شدم که طفلی در بغل داشت. بعد از پرس و جو فهمیدم این خانم به عنوان کارگر در این چند روز جرگه به پولی تحتیک آمده است . فرزند ندارد و حدود سه ماه پیش برای فرزند خونادگی به یکی ار شفاخانه های کابل درخواست داده است. بعد از سه ماه از قضای روزگار خانمی که قبلا 7 دختر داشته دختر هشتمی خود را در همان شفاخانه به دنیا می آورد . بعد از تولد دختر ، مادر می گوید من نمی توانم خرج هشت دختر را بدهم. اختیار دختر با خود شما. از شفاخانه با این خانم که آن روز کنار ما سر میز نشسته بود تماس می گیرند و دختر را به او میدهند ، 15000 افغانی می گیرند و خدانگهدار.
حالا این خانم با این دختر ده روزه در بغل درکنار ما نشسته بود و بسیار خوشحال بود. او مادر فرشته شده بود و برای ساختن آینده او تمام تلاش خود را به کار می گرفت.
سر میز خانمی دیگر نشسته یود که او هم برای کار به جرگه آمده بود. او معلم بود و از روزگار معلمان با ما قصه ها داشت. قصه خانمی را می کرد که شش هزار افغانی در ماه معاش داشت . سه هزار افغانی را به کرایه خانه می داد و با سه هزار دیگر زندگی خود و شش فرزند خود را می چرخاند. این خانم با اشاره به سفره رنگارنگ جرگه با صدای بلند گفت آقای کرزی این همه خرج برای چیست؟
...
روز اول:
بعد از ثبت نام و کش وفش های آن برای غذاخوردن به غذاخوری دانشگاه پولی تخنیک کابل رفتیم. خانم های زیادی از ولایات دور و نردیک افغانستان آمده بودند. دور میزی همراه با چند خانم که هیچ نمی شناختم نشستیم.
هنگام غذاخوردن متوجه خانمی تقریبا 50 ساله شدم که طفلی در بغل داشت. بعد از پرس و جو فهمیدم این خانم به عنوان کارگر در این چند روز جرگه به پولی تحتیک آمده است . فرزند ندارد و حدود سه ماه پیش برای فرزند خونادگی به یکی ار شفاخانه های کابل درخواست داده است. بعد از سه ماه از قضای روزگار خانمی که قبلا 7 دختر داشته دختر هشتمی خود را در همان شفاخانه به دنیا می آورد . بعد از تولد دختر ، مادر می گوید من نمی توانم خرج هشت دختر را بدهم. اختیار دختر با خود شما. از شفاخانه با این خانم که آن روز کنار ما سر میز نشسته بود تماس می گیرند و دختر را به او میدهند ، 15000 افغانی می گیرند و خدانگهدار.
حالا این خانم با این دختر ده روزه در بغل درکنار ما نشسته بود و بسیار خوشحال بود. او مادر فرشته شده بود و برای ساختن آینده او تمام تلاش خود را به کار می گرفت.
سر میز خانمی دیگر نشسته یود که او هم برای کار به جرگه آمده بود. او معلم بود و از روزگار معلمان با ما قصه ها داشت. قصه خانمی را می کرد که شش هزار افغانی در ماه معاش داشت . سه هزار افغانی را به کرایه خانه می داد و با سه هزار دیگر زندگی خود و شش فرزند خود را می چرخاند. این خانم با اشاره به سفره رنگارنگ جرگه با صدای بلند گفت آقای کرزی این همه خرج برای چیست؟
...
۳ نظر:
با سلام
خرج که ازکیسه مهمان بود
حاتم طایی شدن آسان بود!
وبلاگ شما لینک شد.
خوشحال میشوم شما هم وبلاگ این حقیر را لینک کنید.
تا سلام دیگر بدرود
سلام خدمت شما راست میگویید
سفره غذای ما که اروپا هستیم تجارت داریم سرمایه داریم رنگارنگ نیست مثل جرگه صلح پاسپورت افغانستانی مان را تا هنوز حفظ کردیم برای افغانستانی بودنمان سوئدنی بودن مان برای خودمان است ولی افغانستانی بودنمان برای تمام چیزمان
نمیدانم از نظر ادبی اشکالاتی دارد جمله ام
سربازان سوئدنی که میایند قصه میکنند که مناطق محروم افغانستان به اب خوردن خود و گندم خود مانده اند ولی میگوید دولت مردان انجا فاسد هستند این را شخصی کفته است که از افغانستان امده است من حاظر بودم با هزینه ی خودم بیایم جرگه ولی پذیرفته نشدم همه اینها نشانه ی فاسدی است hejdå
ای وای به این بامیان که چقدر بی کس شده که افراد نادان مثل شما به جرگه و به نمایندگی بامیان می رود.
حتما از طرفداران حبیبه گک هستی.
به هرصورت من خجالت کشیدم که شخص مثل شما به جرگه رفته.
ارسال یک نظر