شنبه، اردیبهشت ۲۵، ۱۳۸۹

اولین تجربه ...

دیروز همراه خانواده آقای نظری به دره آهنگران رفته بودیم. هم کالا شویی و هم گردش و تفریح. جای زیبایی بود.
اولین بار بود آهنگران را می دیدم.رود خروشان و پرآب و سبزه های تر و تازه و ... و از آن بهتر اولین تجربه موتروانی !
در راه که ازبازار به سمت آهنگران می رفتیم آقای نظری به خانمش که تازه در حال آموزش موتروانی است گفت که پشت فرمان بنشیند.کمی از راه خانم آقای نظری موتر را هدایت کرد. بعد از آن آقای نظری به من گفت بیا بشین.گفتم من یاد ندارم. گفت سخت نیست.زود یاد می گیری.قبلاً بارها به آقای نظری گفته بودم که علاقه زیادی به موتروانی دارم و حتماً میخواهم که یاد بگیرم.نشستم پشت فرمان.
هر چند که زیگ زاگی می رفتم و همه را از ترس نصفه جان می کردم اما خودم حسابی کیف کردم. همه اش دلم می خواست گاز بدهم و سرعت راببرم بالا اما همه هی می گفتند آهسته تر ! یواش تر! نزدیک چهار پنج مربی و هدایت گر داشتم که هی به من می گفتند چی کار کنم.
کمی از راه را که رفتم. نوبت مهدی شد. با اینکه برای اولین بار پشت فرمان موتر می نشست اما از آنجایی که تجربه موتر سیکل سواری داشت بسیار خوب موتر را هدایت می کرد اما هم چنان همه همراهان تشویش در دل داشتند و دائم می گفتند آهسته ! یواش! احتیاط!
و چنین شد که ما بدون هیچ حادثه ترافیکی به آهنگران رسیدیم.
در راه برگشت هم قصه رفت تکرار شد که حسابی خوش گذشت!!

۳ نظر:

ناشناس گفت...

سلام
پست خوبی بود ان هم از وطن امیدوارم بیشتر بگذارید خدانکهدار

طاهره شریفی گفت...

سلام بتول جان و بلاگت را دیدم خوش شدم.
خوش و خرم باشی.

علی طاهری گفت...

سلام خانم محمدی
حتما حسابی بهتون خوش گذشته باشد؟!
نوش جان